انواع ترجمه

انواع ترجمه

                                                 


برای ترجمه دسته بندی های مختلفی در نظر گرفته شده که برخی از آنها، آثار ترجمه شده را به لحاظ نوع و کیفیت طبقه بندی می کنند و بعضی دیگر، آنها را از نظر شفاهی یا کتبی بودن مد نظر قرار می دهند که در ادامه به آن خواهیم پرداخت:

محمد قدسی
12 دی1399 

انواع ترجمه از نظر نوع و کیفیت

به طور کلی برشی از زنجیره مورد ترجمه که از سوی مترجم به عنوان واحدی برای معادل یابی در نظر گرفته می شود، واحد ترجمه نام دارد. واحد ترجمه می تواند واژه، جمله یا عبارت باشد. بدین ترتیب ترجمه بر حسب واحد برگزیده دارای سه شکل زیر است:

الف- ترجمه تحت لفظی(word by word)


ترجمه تحت لفظی

در این نوع ترجمه مترجم به علت وسواس شدید در وفا داری به متن می کوشد که در برابر هر کلمه ای از متن، کلمه معادل فارسی آن را قرار دهد. در چنین ترجمه ای ترکیب جمله بندی در فارسی با ترکیب خارجی آن فرق دارد. جمله ها نا خوش آیند و اغلب غیر گویا هستند. بنابراین قادر به انتقال فکر نویسنده نیستند.البته باید توجه داشت که این نوع ترجمه برای برگردان واژه های مرکب یا بسیاری از شبه جمله ها که معادلی برای آن در زبان مقصد موجود نیست مناسب است. ساخت زبان مبدأ در این شرایط به زبان مقصد تحمیل می شود.


او داد به من کتابی برای خواندن.

.He gave me a book for read.


در حالی که در ساخت دستوری فارسی گفته می شود: او کتابی برای خواندن، به من داد. نمونه ای از ترجمه آزاد در داستان کوتاه زیر قابل توجه است:

One summer day, when tourists were lining up to enter a stately house, an old gentleman whispered to the person behind him, “Take a look at the little fellow in front of me with the poodle cut and the blue jeans. Is it a boy or a girl!?” “It’s a girl,” came the angry answer. “I ought to know. She’s my daughter.” “Forgive me, sir!” apologized the old fellow. “I never

dreamed you were her father.” “I’m not,” said the parent with blue jeans. “I’m her mother!”


یک روز تابستانی، وقتی جهانگردان برای وارد شدن به یک خانه با شکوه صف کشیده بودند، یک آقای مسن به آرامی به نفر پشت خود گفت :«یک نگاه به کودکی که جلوی من ایستاده بود و موهایش را مثل سگ های پشمالو آراش کرده و شلوار جین آبی پوشیده بینداز. معلوم نیست که دختر است یا پسر؟!»  شخص مقابل خشمگینانه جواب داد :«آن بچه دختر است. مغلوم نیست که من باید این را بدانم که او دختر است! چون او دختر خود من است.» شخص مسن برای معذرت خواهی گفت :«لظفا مرا ببخشید آقای محترم! من حتی تصورش را هم نمی کردم  که شما پدر آن بچه باشید.» شخص عصبانی که شلوار جین آبی هم پوشیده بود گفت:«نه نیستم! من مادر او هستم.»

ب-ترجمه آزاد

در این نمونه مترجم ابتدا کتاب یا واحد مورد ترجمه را به طور کامل می خواند، سپس آنچه را که از نوشته درک کرده، به سلیقه و انشای خود بر صفحه کاغذ می آورد. این ترجمه را از این نظر آزاد می خوانند که مترجم خود را مقید به این نمی داند که هر جمله ای از ترجمه اش در برابر جمله ای از متن قرار بگیرد و منعکس کننده فکر نویسنده باشد. از آنجا که این نوع ترجمه منعکس کننده فکر کلی نویسنده است، بی آنکه ریزه کاری های شیرین و شرح و تفصیل ها یا برعکس ایجاز گویی های نویسنده در آن وارد شده باشد، اغلب یا مبسوط تر و بیشتر یا بالعکس کوتاه تر و مختصر تر خواهد بود و پیداست که چنین ترجمه ای از وفاداری به متن اصلی دور است.


ترجمه هنرمندانه

ج-ترجمه هنرمندانه


در این نوع ترجمه، مترجم جمله به جمله نوشته متن اصلی را در نظر می گیرد و هر جمله را با در نظر گرفتن معنا و مفهوم واژه هایی که در آن به کار رفته از قالب اصلی آن در می آورد و در قالب صحیح فارسی می ریزد؛ چنان که جمله فارسی شکل و قالب غیر فارسی نداشته باشد و شرایط ترجمه خوب نیز رعایت شود.در این نوع ترجمه کاهش و افزایش در نهایت خود به کار خواهد رفت.
برای نمونه برگردان هنری داستان «رستم و دژ سپند » آورده می شود:
روزی روزگاری بود و در ایران زمین پهلوان مشهوری نبود. زال پدر رستم، چهلوانی پیر بود و رستم نوجوانی بود که هنوز کسی او را نمی شناخت و در میان پهلوانان جایی نداشت. او با دوستان و همسالانش بازی می کرد و با آنها کشتی می گرفت. زور او از یک یک پسران شهر بیشتر بود و همه را زمین می زد.
روزی که رستم یک تنه با هفت پسر کشتی می گرفت، یک دفعه سر و صدا و داد و هوار مردم به گوش رسید. فیل بزرگ و کوه پیکری دیوانه شده بود و در کوچه و بازار می دوید. هر کسی را می دید با خرطوم و لگد او را به گوشه ای می انداخت. هر طرف صدای ناله و فریاد به گوش می رسید. رستم به خانه رفت. گرز سام نریمان پدربزرگش را برداشت و به طرف فیل رفت. دوستانش جلو او را گرفتند و فریاد کشیدند تا از فیل دور شود اما او رخ به رخ فیل درآمد. فیل نعره ای کشید و به رستم حمله کرد. رستم به چپ و راست رفتو فیل را دنبال خود کشید و او را خسته کرد. فیل خشمگین شد. پا بر زمین کوبید و نعره کشان به سوی رستم آمد. زن و مرد، پیر و جوان و کوچک و بزرگ فریاد می کشیدند تا رستم فرار کند، اما او گرزی را که هم قد خودش بود بالا برد، دور سرش چرخاند، دو پایش را ستون کرد تا فیل به او نزدیک شد، گرز را بر سرش کوبید. فیل چنان نعره ای کشید که انگار ده شیر با هم غرش کردند. رستم ضربه ای دیگر بر او زد و فیل نقش زمین شد. این خبر دهان به دهان، به گوش زال، پدر رستم رسد. همه مردم شهر شگفت زده شدند.
زال رستم را در آغوش گرفت و او را بوسید. در شهر پیچید که بجای پهلوان پهلوانان، سام نریمان، پهلوانی پیدا شده به نام رستم دستان که نواده سام نریمان است.

ترجمه انگلیسی این متن بسیار هنری و زیباست:

Once upon a time, there was no famous knight in Iran. Zal, Rostams father, was an old, knight and Rostam was a youngest.No one had heard him and he was not counted a knight by celebrated knights. He had played and wrestled with playmates of his own age. He was stronger than all the boys in the town anddefeated all of them. One day Rostam wrestled with seven boys at the same time suddenly, the people began to scream. A giant elephant had grown mad and was running in the streets and tossing the people here and there by his trunk or feet. Wounded people

werw grouning everywhere. Rostam went home; he took the mace of samNariman, his grandfather and went the fight elephant. His friends stopped him and cried, "Get a day from the elephant" but he boldly challenged the elephant. The elephant roared and attacted Rostam. He ran this way and thatway.he made the elephant after him for a long time and exhausted it.Thefurious elephant kocked the ground, roared and attacked rostam. All the people, both old and young, warned Rostam to scape the beast.But he lifted the mace which was as big as him, made the mace dance on his head, stood firmly on his legs and smashed down the animals head with the mace when it approached him. The elephant roared so loudly as if ten lione were roring. Rostam hit another blow and the elephant crashed down. The news was spread in the town and to Zal, Rostams father. All the people in the town werw astonished. ZAl, hugged Rostam and kissed him. This news spread in the town that instead of Sam Nariman, the champion of champions a new knight Known as Rostam dast and had emerged who was Sams Grandson!


ترجمه چیست؟   اصول ترجمه   انواع ترجمه   فرهنگ و ترجمه   پیشینه ترجمه در ایران   ماهیت تعادل در ترجمه   اهمیت یکدستی سبک در ترجمه   پردازش زبان های طبیعی   ترجمه شفاهی و کتبی